- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
اگر که درد می کشیم به یار بی توجّه ایم به نـسـخـۀ خــدایــیِ نـگــار بی توجّه ایم به عشق یار دست از گناه خود نمیکشیم به شیــوۀ درستِ انـتـظـار بی تـوجّـه ایـم |
مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
وقت است که از چهرۀ خود پرده گشایی «تا با تو بگویم غم شب های جدایی» اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی» |
مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
در انـتـظـار طلعت صبح وصـال تو دل میطپد به شوق طلوع جمـال تو با غفلتی که هست همیشه ز سوی ما اصـلاً نـکـردهایم مـراعـاتِ حـال تو |
مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
لطفت دوباره حال مرا رو به راه کرد رحمی به حال این دل بی سرپناه کرد ایـن دوریِ مـسـیــر دلــم از دل شـمــا دیدی چطور روز و شبم را تباه کرد؟! |
مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
ای امـیـد آخـر دلـهــای مـا کـاری بـکـن درمـیـان لحظـۀ سبــز دعــا کـاری بکن خـستـه ام از روزهای انـتـظار آقای من خـستـه ام؛ افتاده ام از پا؛ بیا کاری بکن |
مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
بر وادی وصـال بر این دل نــوا دهیـد بـا اشک دیـده سیـنـۀ ما را جـلا دهـیـد یک بار هم ز لطف قـدم رنجه ای کنید بر نـوکـران بی سـر و پـا هم بها دهید |
توسل به امام زمان(عج)
در حرم شُستم ز اشگ دیده ام دیـوار را گم شدم در سیل اشگــم تا بجـویم یار را گشتــه ام دور حــرم تا یار را پیــدا کنم حجّ نکردم گر نه بینم آن گُل رخسار را |
توسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه
تا ببینیم تو را چـشـم به راهیــم هــنوز آرزومنــد لــقـای رخ مـاهـیــم هــنـوز جمعه ها هفته به هفته پی هـم میگذرد از غم دوری تو شــعــلـۀ آهــیـم هنوز |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دوبـاره بـزم عـزا؛ باز مـرثـیـه خـوانی دوباره سفـرۀ روضه دوبـاره مـهـمانی سلام حضرت صاحب عزاکه ازچشمت جـدا نـگـشـتـه دمـی؛ ابـرهـای بـارانـی |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دل گرمی ایـن روزهایِ سـرد، برگرد ای سرخی گلهایِ خشك و زرد، برگرد آسان نـدارد بی تو هرچـه سخـت، بازآ درمان ندارد بی تو هر چه درد، برگرد |
توسل به امام زمان(عج) در فاطمیه
اگر ز قـافـلـه دوریـم، خـوب مـی دانیـم ولی به لطف تو هر سال جـا نمی مـانیم و بـاز هـم به نـگــاه مـحـبـتت امــسـال کــنار سـفـره ایـن فـاطـمـیـه مهـمـانـیـم |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
آقـا بـیـا دعــای مـرا مـسـتـجـاب کـن مـا را بـرای نـوکـریت انـتـخـاب کـن قـلبم شبـیه سنگ شـد از کـثـرت گنـه امـشب بـیا و سـنگ دلم را تو آب کن |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست چگونه صبر و تحمل کند؟ توانش نیست به سوز هجـر تو سوگنـد ای امیـد بشر! دل از فراق تو جسمی بود که جانش نیست |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
لحـظـه هـا را مـتـوسـل به دعــائـیـم بیا سالـیانی ست کـه دل تـنـگ شـمائـیم بیا وسعتت در دل این ظرف نشد جا ماندیم تشنه ازحسرت رویت لب دریا ماندیم |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
هر سـحـر منتـظـر یـار نبـاشم چه کـنم مـن اگر منتـظـر یـار نبـاشم چه کنم؟ گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است خون جگر ازغمت ای یارنباشم چه کنم؟ |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای که سالاری و شخصیت توحیدری است آرمانت نبوی صولت تـو حیـدری است عصمتت فاطمی و جلـوۀ حُسنت حسنی درشجاعت چوحسین قدرت تو حیدری است |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
مانـند یک ابـر بهـاری یابن الـزهـرا حال و هوای گریه داری یابن الزهرا این روزها خیلی دلت را غـم گـرفته دلخسته ازاین روزگاری یابن الزهرا |
زبانحال امام زمان عجل الله تعالی فرجه در فاطمیه
من مـهـدیـم، در دسـت تیـغ انـتـقـامـم مـادر به قـبـر مخـفـی ات بـادا سلامـم ای قلب مجروحم کباب از غـربت تو بـاریـده اشـکـم قـرن هـا بـر تـربت تو |
توسل به امام زمان(عج) در فاطمیه
آن چنان داغ تو بر روی دلم سنگین است که بهار فرجت حسرت فروردین است محض امسال نه این غصۀ چندین قرن است قـصّۀ درد فـراق تو غـمی دیرین است |
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
باریم به دنبـال سرت اشـک بـصر را چون کودک آواره که گم کرده پدر را یک عـمر بگو از تن ما جان بستـانـند یک لحظه نگـیرند ولی خونِ جگر را |